انگار این روزا نمیخواد بی تو تموم شه سر نمیاد چقدر چشام فقط خوابتو ببینه
لحظه هام بی تو غم میگیره چه خنده هایی که می میره آرزومه عشقم تو دلت بشینه
من همه دنیامو همه ی روزامو واسه تو میدم تو امیدم هستی و می مونی
همه ی دردامو تک تک حرفامو بهتر از هرکس خودتو میفهمی و می دونی
انگار بهترین راه تلقینه که زندگیم خوبه شیرینه حتی وقتی واضحه که تو رو ندارم
بشمار چند دفعه گفتم تمومه بازم این ترسی که تومه نذاشت دوریتو طاقت بیارم
من همه دنیامو همه ی روزامو واسه تو میدم تو امیدم هستی و می مونی
همه ی دردامو تک تک حرفامو بهتر از هرکس خودتو میفهمی و می دونی
میدونی این منم که بی تو بودنم آتیشم میزنه منو که اونقدر عاشقم
باور کن همین روزاست که از این زندگی دل می کنم دردمو به کی بگم
من همه دنیامو همه ی روزامو واسه تو میدم تو امیدم هستی و می مونی
همه ی دردامو تک تک حرفامو بهتر از هرکس خودتو میفهمی و می دونی
نمی خوام بگم که قدر یه دنیا دوست دارم
چون دنیا یه روز تمموم میشه
نمی خوام بگم که مثل گلی
چون گلم یه روز گل هم پژمرده میشه
نمیخوام بگم که سیاهی چشمات مث شبهای پر ستاره اس
چون شب هم یه روز تموم میشه
نمیخوام بگم که مثل آب پاک و زلالی
چون آب که همیشه پاک نمیمونه
نمی خوام بگم که دوست ندارم
چون منکه اصلا دوست ندارم
بلکه من عاشقتم.....
تقدیم به کسی تمام خنده ها و گریه هام واسه اونه !
کسی که نزدیکه اما دوره
کسی که سعی کردم بهش بگم ولی هیچ وقت نشد!
کسی که همیشه ازش حمایت کردم و اون بازم نفهمید
همیشه دوسش داشتم
دوسش دارم
و خواهم داشت
کسی که با شوخ طبعیش عاشقم کرد
هر شب میگم فردا
اما انگار فردایی نیست
فردایی که بتونم شب راحت بخوابم
شبی که شبا تو حسرتش نخوابم و صبح با خوابش بلند شم
کسی که هیچ کس نمیدونه کیه
حس سختیه خیلی سخت
نه میشه گفت نه پنهونش کرد
از اینکه حتی تو ذهنم باهاش حرف بزنم هم میترسم
یه کاری باید بکنم
اما چی کار؟
یه چیزی تو قلبمه
اما چی؟
نمیدونم
هیچی نمیدونم....
ولی ----------- دوستت دارم
کاش...
لااقل برای یک بار
لرزش دست هایت را
روی گونه های خیس از اشکم
حس کرده بودم
حالا که رفته ای
من از کجا بفهمم
که خوشبختی چه حسی داره؟؟
میترسـَم از تنہـایــے. . .
از ڪـوچہ هاے خَـلوَتـــ. . .
از زندِگـــے سوتـــ و ڪــور. . .
مـטּ مُـتنفِـرَم از تنہـایـــے. . .
مـטּ میتـَرسَم از دَستـــ بــِدَهـَم عشقـَم را. ..
میتـرسـَم از سیاهـــے. . .
مـטּ میتـَرسـَم صِداـــے نَفسہــایـَم را بشنـَوم میتـَرسـَم از صِداــے قـلبـَم. . .
میتـَرسـَم روزــے سُـخنـــے نباشـَد بیـטּ مـا. . .
اَمــا. . .!
اَمـا خـَلوتـــِ دِلـَم را دوستـــ دارَم. . .
آرامـِش بــے اِنتہــا و سُڪـوتـــ دَر قـلبــَم را دوستـــ دارَم. ...
زمان می گذرد و در انتهای راه می فهمی چقدر حرف نگفته در دل باقی ماند
حرفهایی که می توانست راهی به سوی عشق باشد
حرفهای ناتمامی که در کوچه های بن بست زندگی اسیرند
ناگهان لحظه غربت می رسد و تو در میابی که چقدر زود دیر شده
حسين سلطان عشق،عباس ساقي عشق،زينب شاهد عشق و سجاد راوي عشق. کاروان عشق در راه است و خود "عشق" نيمه شعبان خواهد آمد...اعياد شعبانيه مبارک
ميلاد گل رسول و زهرا و علي است/زيرا که جهان خجسته زين نور جلي است/ما را دگر از روز جزا بيمي نيست/چون بر دل ما عشق حسين ابن علي است
تا به راهت راهيم من/فارق از گمراهيم من/غم ندارم در دو عالم/چون حسين است مقتدايم
روشنگر آفتاب،عباس آمد/تفسير زلال آب،عباس آمد/خيزيد،گل آريد و گل افشانيد/زيرا که گل بوتراب،عباس آمد
امشب شب ميلاد علمدار حسين است/ميلاد علمدار وفادار حسين است/گر بود علي محرم اسرار محمد/عباس علي محرم اسرار حسين است
عطري که کسي نديده و نشنيده/امشب به حريم احمدي پيچيده/ذرات اگر به شوق و شور آمده اند/خورشيد شفاعت ز افق تابيده
مريد عشقم الهي که يارم داند قابل مرا/گداي اويم مبادا براند ابوفاضل مرا
خداوندا! اگر تکه اي زندگي ميداشتم، نميگذاشتم حتي يک روز از آن سپري شود بي آن که به مردماني که دوست شان دارم? نگويم که عاشقتان هستم و به همهي مردان و زنان مي باوراندم که قلبم در اسارت يا سيطرهي محبت آنان است.
- اگر خداوند، فقط و فقط تکهاي زندگي در دستان من ميگذارد? در سايه سار عشق ميآرميدم. به انسانها نشان ميدادم در اشتباهاند که گمان کنند وقتي پير شدند، ديگر نميتوانند عاشق باشند.
-آه خدايا! آنان نميدانند زماني پير خواهند شد که ديگر نتوانند عاشق شوند.
- به هر کودکي، دو بال هديه ميدادم، رهايشان ميکردم تا خود، بال گشودن و پرواز را بياموزند.
- به پيران ميآموزاندم که مرگ نه با سالخوردگي، که با نسيان از راه ميرسد.
- آه انسانها، از شما چه بسيار چيزها که آموختهام.
- من ياد گرفتهام که همه ميخواهند در قلهي کوه زندگي کنند، بي آن که به خوشبختيِ آرميده در کف دست خود، نگاهي انداخته باشند.
- چه نيک آموختهام که وقتي نوزاد براي نخستينبار مشت کوچکش را به دور انگشت زمخت پدر ميفشارد?او را براي هميشه به دام خود انداخته است.
- دريافتهام که يک انسان، تنها زماني حق دارد به انساني ديگر از بالا به پايين چشم بدوزد که ناگزير است او را ياري رساند تا روي پاي خود بايستد.
- کمتر ميخوابيدم و ديوانهوار رؤيا ميديدم چراکه ميدانستم هر دقيقهاي که چشمهايمان را برهم ميگذاريم، شصتثانيه نور را از دست ميدهيم. شصت ثانيه روشنايي.
- هنگامي که ديگران ميايستادند، من قدم برميداشتم و هنگامي که ديگران ميخوابيدند، بيدار ميماندم.
- هنگامي که ديگران لب به سخن ميگشودند? گوش فراميدادم و بعد هم از خوردن يک بستني شکلاتي چه لذتي که نميبردم.
- اگر خداوند، ذرهاي زندگي به من عطا ميکرد? جامهاي ساده به تن ميکردم.
- نخست به خورشيد خيره ميشدم و کالبدم و سپس روحم را عريان ميساختم.
- خداوندا! اگر دل در سينهام همچنان ميتپيد، تمامي تنفرم را بر تکهيخي مينگاشتم و سپس طلوع خورشيدت را انتظار ميکشيدم
- با اشکهايم، گلهاي سرخ را آبياري ميکردم تا زخم خارهايشان و بوسهي گلبرگهايشان در اعماق جانم ريشه زند.
- من از شما بسي چيزها آموختهام و اما چه حاصل که وقتي اينها را در چمدانم ميگذارم که در بستر مرگ خواهم بود
به منصف بودن خدا شكي نيست ولي وسعت غم دنيا كجا و تنگي دل انسان كجا...
چگونه وسعتي بدين بي مثالي در دلي، به قدر مشت دستم جاي گيرد؟؟؟
خسته ام از آنان كه خواسته هايشان را در غالب بايد ها و ناخواسته هايشان را در كالبد نبايدها به من تحميل مي كنند...
به كجا و كه پناه برم از محبت هاي آتشين، كه آمدند به تن سردم گرمي دهند حال آنكه ذره ذره ي وجودم را ذوب مي كنند.
كجاست كه فرياد زنم من به جرم زندگي در كنار شمايم...هم قفسان
حال كه همه در قفس دنيا در كنار هم هستيم!!! چرا... آري چرا اي دوست براي قدري فضاي بيشتر در قفس اين چنين بي پروايي؟؟؟
تو نيز در قفسي و اسير اين دنيا...
هر روز که از زندگيم ميگذرد متقاعد ميشوم که هدر دادن زندگي به چند عامل بستگي دارد :
نيرويي که به کار نميبرم !
عشقي که ابراز نميکنم !
احتياطي ناشي از خود پسندي که نيروي خطر کردن در کارها را از ما ميگيرد !
و نيز طفره رفتن از پذيرش درد که خوشبختي را نيز از دسترس خارج ميکند !
تست روانشناسی-آیا شما هنگام تصمیمگیری و انتخاب یک رنگ برای دکوراسیون خانه خود دچار سردرگمی میشوید؟ آیا همیشه لوازم جانبی و اکسسوریهای خانه خود را به رنگ بژ انتخاب میکنید یا بیشتر متمایل به رنگهای صورتی و شاد هستید؟ در ادامه مطلب با انجام یک تست شخصیتشناسی و پاسخ دادن به پنج سوال، دریابید که رنگهای موجود در خانه شما چه چیزی در ارتباط با شخصیت شما میگویند.
اگر شما بخواهید برای دکوراسیون اتاقنشیمن خود کوسن انتخاب و خریداری کنید کدام گزینه را ترجیح میدهید؟
کوسنهای پارچهای شیک به رنگ بژ.
کوسنهای شاد و گلدار یا انواع پولکی.
کوسنهای راهراه یا طرحهای گرافیکی روشن.
کوسنهای دکمهدار یا انواعی که دورتادور آنها ریشریش است.
چه نوع پرده یا شیدی را ترجیح میدهید؟
پردههایی به رنگ خنثی مثل پردههای سفید و شیدهای چوبی ساده برای پنجرههای کوچک.
پردههایی با رنگ پاستل و ملایم مانند پردههای کرم رنگ و شیدهای رومی گلدار برای پنجرههای کوچک.
پردههایی با رنگهای شاد و خیرهکننده و شید راهراه با رنگی روشن برای پنجرههای کوچک.
پرده چند لایه به همراه لبهای از حریر براق در قسمت روی پرده و شیدی از استیل برای پنجرههای کوچک.
چه نوع دسته گلی را دوست دارید؟
دسته گلی بزرگ از لیلیوم.
یک دسته گل از گلهای دیزی (گل پنج پر) و رز.
دسته گلی از رز صورتی با رنگی تکاندهنده.
دسته گلی که با عناصر طلایی تزئین شده باشد.
روانشناسی-از قدیم و ندیم همیشه این بحث در بین مردم مطرح بوده است که تفاوت بین انسانهای چپدست و راستدست چیست. در این بین برخی از افراد معتقدند که راستدستها باهوشترند و برخی دیگر چپ دستها را زرنگتر میدانند.
قلبت رو خالی نگه دار اگر هم روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی سعی کن که فقط یک نفر باشد به او بگو که تو را بیشتر از خودم و کمتر از خدا دوست دارم ..... زیرا که به خدا اعتقاد دارم و به تو نیاز دارم
زندگی به من آموخت که چگونه گریه کنم اما گریه به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم.....تو نیز به من آموختی چگونه دوست بدارم اما به من نیاموختی که چگونه تو رو فراموش کنم
نیش زخم دوست از نیش عقرب بدتر است... پس بزن عقرب که دردش کم تر است
زندگی اجبار است ... مرگ انتظار است ... عشق یک بار است ... جدایی دشوار است ... ولی یاد تو تکرار است ... !
اگر میدانستی که چه طعمی دارد خنجر از دست عزیزان خوردن از من خسته نمی پرسیدی که چرا تنهایی
اگر روزی تهدیدت کردند، بدان در برابرت ناتوانند! اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست! اگر روزی ترکت کردند، بدان با تو بودن لیاقت می خواهد
صدا کن مرا که صدایت زیباترین نوای عالم است صدا کن مرا که صدایت قلب شکسته ام را تسکین میدهد صدا کن مرا تا بدانم که هنوز از یاد نبرده ای مرا نشسته ام تا شاید صدایم کنی صدایم کنی ومحبت بی دریقت را نثارم کنی
کاشکی عشق دیروز هنوز میون ما بود.واسه من توی قلبت هنوز یه ذره جا بود
رفته بودم سر حوض
تا ببینم شاید،
عکس تنهایی خود را در آب...
آب در حوض نبود
ماهیان می گفتند:
هیچ تقصیر درختان نیست
ظهر دم کرده تابستان بود
پسر روشن آب، لب پاشویه نشست
و عقاب خورشید، آمد اورا به هوا برد که برد
از زیـر سنـگ هم کـه شده پـیدایم کـُن …
مـدت هاست که تـنهـایی هـای مـرا …
دست هـای جـستجوگـری لـمس نکـرده انـد.
دلگیر نباش ،
تقصیر از خودت بود !
باید عوض میکردی قفل تمام آرزو ها را . . .
دسته کلید علاقه که گم شد
انصاف نیست …
دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی …
و آنقدر بزرگ باشد …
که نتوانی آن کس را که دلت میخواهد حتی یک بار ببینی …
دختر کوچولو : چیکارم داشتی ؟
.
.
.
پسر کوچولو : میشه با پسرای دیگه بازی نکنی ؟
آخه من دوست دارم ...
دلتنگی هایت را در آغوش بگیر و بخواب …
هیچکس آشفتگی ات را شانه نخواهد زد …
این جمع پر از تنهاییست
صبر را معنا و مفهومی به نام زینب است / احترام عشق هم از احترام زینب است
داوری بنگر که در بیدادگاه شهر شام / با حسین همدست گشتن اتهام زینب است
مشت را کرده گره با هیبت و احساس گفت / این حسین فرمانده عالم، امام زینب است
گرچه بین بانوان زهرا مقام اول است / بعد زهرا رتبه ی برتر مقام زینب است . . .
هنگام ورود ، دسته بزرگی از فرشتگان را ديد که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هايی را که توسط پيک ها
مرد کمی جلوتر رفت ، باز تعدادی از فرشتگان را ديد که کاغذهايی را داخل پاکت مي گذارند و آن ها را توسط
مرد کمی جلوتر رفت و ديد يک فرشته بيکار نشسته است. مرد با تعجب از فرشته پرسيد: شما چرا بيکاريد؟
یک دنیا حرف نا گفتنی ... و یک بغل تنهایی و دلتنگی ...
درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود !
در این سکوت بغض آلود ... قطره کوچکی هوس سرسره بازی می کند !
و برگه ی سفیدم ... عاشقانه قطره را به آغوش می کشد !
عشق تو نوشتنی نیست ...
در برگه ام ... کنار آن قطره یک قلب کوچک می کشم !
وقت تمام است ...! برگه ها بالا ... !
من ميخواستم در اين امتحان ، عشقه بيكرانم را برايت تفسير كنم
به هنگام بردن تابوت من غوغا به پا خیزد در این شهر
همه گویند : چه سنگین میرود این مرده بس که آرزو دارد.....
خدایا تو همه چیز را به من یاد دادی !!!!!
و من همه چیز را یاد گرفتم !!!
یاد گرفته ام که چگونه بی صدا گریه کنم ......
و هق هق گریه هایم را با بالشم بی صدا کنم............
یاد گرفته ام چگونه با آن که دوستش دارم باشم بی آنکه او باشد !!!!
یاد گرفته ام نفس بکشم بی او و به یاد او !
یاد گرفته ام که چگونه نبود عشق را با رویای عشق پر کنم !!
و جای خالی اش را با خاطراتش ...
یاد گرفته ام که خنده بر لبم باشد اما در درون گریه کنم...
یاد گرفته ام ... که دیگر عاشق نشوم جز او....!!
یاد گرفته ام که در مقابل خواسته ی تو سکوت کنم !!
خدایا سکوت کردم!!!!!!
اما این بار سکوت نمیکنم!!
عشق را از من گرفتی! سکوت کردم....
شادی را گرفتی ٬ سکوت کردم ....
این بار چه چیز میخواهی ؟
بدون درس میخواهی امتحان بگیری ؟
تو یک چیز را هنوز یادم ندادی !
خدایا چرا یادم ندادی که چگونه مرگ کسی را پیش چشمانم ببینم !
چرا یادم ندادی که باید روزی لحظه ی خداحافظی فرا رسد....
چرا یادم ندادی همیشه در اوج خوشی مرگ جدایی می آورد !
باز هم یک درد دیگر ؟
خدایا چرا ؟
تو که بزرگی ! چرا دستان کوچک مارا نمیگیری ؟
تو که قادری ! چرا کاری نمیکنی ؟
باز هم یک امتحان دیگر ؟
این بار برای چه کسی ؟
برای من ؟ برای دوستانم ؟
برای چه کسی ؟
خدایا ! این بار دیگر هیچ چیز نمیخواهم ......
دیگر در برابرت سکوت نمیکنم !!!!
خدایا یاد نگرفتم شاهد مرگ کسی باشم .....
و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم ....
دیدن مرگ و فراموش کردن را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت ...
خدایا امتحانم نکن !!!!!
خداوندا !!
اگر روزی بشر گردی ،
زحال بندگانت با خبر گردی ،
پشیمان میشوی از قصه خلقت ، از این بودن ، از این بدعت ...
خداوندا تو مسئولی ،
خداوندا ! تو میدانی که انسان بودن و ماندن ،
در این دنیا چه دشوار است ،
حـــــــداقل ... !! حداقل پنج نفر در این دنیا هستند که به حدی تو را دوست دارند، که حاضرند برایت بمیرند حداقل پانزده نفر در این دنیا هستند که تو را به یک نحوی دوست دارند تنها دلیلی که باعث میشود یک نفر از تو متنفر باشد، اینست که میخواهد دقیقاً مثل تو باشد یک لبخند از طرف تو میتواند موجب شادی کسی شود حتی کسانی که ممکن است تو را نشناسند هر شب، یک نفر قبل از اینکه به خواب برود به تو فکر میکند تو در نوع خود استثنایی و بینظیر هستی یک نفر تو را دوست دارد، که حتی از وجودش بیاطلاع هستی وقتی بزرگترین اشتباهات زندگیت را انجام میدهی ممکن است منجر به اتفاق خوبی شود وقتی خیال میکنی که دنیا به تو پشت کرده، یه خرده فکر کن، شاید این تو هستی که پشت به دنیا کردهای همیشه احساست را نسبت به دیگران برای آنها بیان کن، وقتی آنها از احساست نسبت به خود آگاه میشوند احساس بهتری خواهی داشتوقتی دوستان فوقالعادهای داشتی به آنها فرصت بده تا متوجه شوند که فوقالعاده هستند حالا شاد باش و به زندگی ادامه بده . . . .
نامت چه بود ؟ آدم
محل تولد ؟ بهشت پاک
محل سکونت ؟ زمین خاک
قدت ؟ روزی چنان بلند که همسایهی خدا ، اینک سایهی بختم به روی خاک
اعضاء خانواده ؟ حوای خوب و پاک ، قابیل خشمناک ، هابیل زیر خاک
روز تولدت ؟ روز جمعه ، به گمانم روز عشق
چشمت ؟ رنگی به رنگ بارش باران که ببارد ز آسمان
وزنت ؟ نه آنچنان سبک که پرم در هوای دوست ، نه آنچنان وزین که نشینم به روی خاک
شغلت ؟ در کار کشت امیدم
نام وکیل ؟ آن هم خدا
جرمت ؟ یک سیب از درخت وسوسه
تنها همین ؟ همین
حکمت ؟ تبعید در زمین
همدست در گناه ؟ حوّای آشنا
ترسیدهای ؟ کمی
ز چه ؟ که شوم اسیر خاک
آیا کسی به ملاقاتت آمده ؟ بلی
که ؟ گاهی فقط خدا
دلتنگ گشتهای ؟ زیاد
برای كه ؟ تنها خدا
آوردهای سند ؟ بلی
--{ میخوانمش چنان که اجابت کند دعا }--
كـــــــــــــــــــــــاش ... !!
.
کاش بخشی از زمان خویش را وقت قسمت کردن شادی کنیم
.
کاش وقتی آسمان بارانی است درزلال چشمهایش تر شویم
.
کاش دلتنگ شقایق ها شویم بانگاه سرخشان عادت کنیم
.
کاش شب وقتی که تنها می شویم با خدای یاس ها خلوت کنیم
.
کاش گاهی در مسیر زندگی باری از دوش نگاهی کم کنیم
فاصله های میان خویش را با خطوط دوستی مبهم کنیم
.
کاش مثل آب مثل چشمه سار گونه ی نیلوفری را تر کنیم
.
کاش بین ساکنان شهر عشق رد پای خویش را پررنگ كنيم
.
کاش با الهام از وجدان خویش یک گره از کار دنیا وا کنیم
.
کاش اشکی قلبمان را بشکند با نگاه خسته ای ویران شویم
.
کاش وقتی شاپرکها تشنه اند ما بجای ابرها گریان شویم
.
ما همه روزی از اینجا می رویم ، کاش این پرواز را باور کنیم
.
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد .....
.
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را .....
.
یادم باشد که روز و روزگار خوش است .....
.
یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم و بر سیاهی ها نور بپاشم .....
.
یادم باشد از چشمه درس خروش و جريان را بگيرم .....
.
یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند كه تمام وجودش می شكند .....
.
یادم باشد برای درس گرفتن و دادن به دنیا آمده ام ... نه برای تکرار اشتباهات گذشته .....
.
یادم باشد زندگی را دوست دارم .....
.
یادم باشد معجزه قاصدکها را باور داشته باشم .....
.
يادم باشد كه در هر دلی عشقی است پس نبايد دلش را شكست كه عشقش می شكند .....
.
یادم باشد گره تنهایی و دلتنگی هرکس فقط به دست دل خودش باز می شود .....
.
یادم باشد هیچ گاه لرزیدن دلم را پنهان نکنم تا تنها نمانم ( ولی اين يكی رو يادم نمی مونه .... ولش بابا )
.
یادم باشد هیچ گاه از راستی نترسم و نترسانم .....
.
یادم باشد از بچه ها خیلی چیزها می توان آموخت .....
.
یادم باشد زمان بهترین استاد است .....
.
یادم باشد قبل از هرکار با انگشت به پیشانیم بزنم تا بعداً پشيمان نباشم .....
.
یادم باشد با کسی آنقدر صمیمی نشوم شاید روزی دشمنم شود .....
.
یادم باشد با کسی دشمنی نکنم شاید روزی دوستم شود .....
.
یادم باشد قلب کسی را نشکنم .....
.
یادم باشد زندگی ارزش غصه خوردن ندارد .....
.
یادم باشد پلهای پشت سرم را ویران نکنم .....
.
یادم باشد امید کسی را از او نگیرم ، شاید تنها چیزیست که دارد .....
.
یادم باشد که عشق کیمیای زندگیست .....
.
یادم باشدکه آدم ها همه ارزشمند اند و همه می توانند مهربان و دلسوز باشند .....
.
« حداقل یادمان باشد كه زنده ايم و اشرف مخلوقات »
خـــــــــــــــــــــــــــاطره ... !!
.
ورقشان میزنم و خيلی عميق بهشون نگاه ميكنم و گاهی می خندم ....
.
آروم آمد پيشم نشست و به عكس ها خيره شد .... يه آلبوم ديگه روبرداشت و ورق زد ....
.
بهم گفت : يعنی چی .... چرا توی هیچکدوم از این عکس ها نیستی ؟؟
.
گفتم : فکرت رو باز کن ... من عکاسم ديگه ...
.
با حرفش و نگاهش يه چيزايی رو يادم آورد ... آره كم كم داره يادم مياد ...
.
یادم میاد از آن روزها ، برای اینکه در خاطره ها نباشم ، زودی دوربین را می قاپیدم ....